قند عسل های مامان و بابا

مو طلای من ...

جیگر گوشه ام طا ها گلی سلام . هر روز که میگذرد بیشتر از قبل دوست دارم اونقدر که دکمه های این کیبورد قادر به وصفش نیست. برای یه مادر خیلی سخته دوست داشتن بچه هاشو به زبون بگه چقدره .درسته شما مادر نمیشید و لی پدر میشید ایشالا اون وقت حال حرفای مامان رو درک میکنید. عشقم   نفسم   نور چشمم   اون قدر شیرین شدی ماشالا که روزی هزار بار میخورمت . موهای نازت هم بلند شده .اونقدر که میشه باکش ببندیش  وای که چقدر خواستنی میشی جیگر                                       &nb...
30 آبان 1392

نوکران امام حسین...

سلام قند عسلا تاج سرا.این چند روز همش با مهمونا میرفتیم هیئت واسه عزاداری .ما شا الله هر دوتون خیلی اقا بودید و و اسه سالار شهیدان سینه زنی کردید ایشالا خدا قبول کنه . پارسا که کلا عزاداری رو بلد بود و حتی شعر های سال های گذشته رو هم از حفظ بود و طاها جونی هم قربونش برم امسال یاد گرفته بود تا میگفتیم یا حسین سینه میزد .الهی قربون اون دستای کوچیکت بشم مامانی             این عکس شب تاسوعاست قبل از رفتن به هیئت             الهی فدات شم . اینجا خواب بودی من هم گذاشتمت تو.ی گهواره ی علی اصغر .خیلی معصوم شده بودی...        ...
24 آبان 1392

مهمون داریم...

قند عسلای گلم سلام ... چند روزیه مامان بزرگ با عمه سمیرا و پویان کوچولو اومدن پیش ما مهمونی... قراره تا پایان دهه ی محرم مهمونمون باشن .از اونجایی که هوا سرده نمیشه زیاد بیرون رفت .البته ما از سرما نمیترسیم و چند باری رفتیم بیرون .شاهچراغ رفتیم ولی اینقدر خسته بودم که فراموش کردم عکس بگیرم  ولی چند شب پیش که رفتیم پارک  که عکساش رو میذارم ...                     سلام پسر عمه....بیا با هم بریم پایین.1...2...3                 ا کجایی پس؟؟؟ چرا نیومدی؟؟؟؟         ...
21 آبان 1392

بازی های نی نی...

عروسک من الهی مامان قربونت بشه هر وقت که من میام بنویسم تو تو عالم رویا با فرشته ها بازی میکنی. تازگی ها بگی نگی یه کم شیطون بلا شدی  .مخصوصا عاشق کفشی میری سراغ جا کفشی و همشو بیرون میریزی . میگی نه نگاه...................                                                     کی منم مبتونم کفشای اینقدری بپوشم ؟؟؟؟؟؟؟هاااااااااااا ...
21 آبان 1392

دندونک های جدید....

اوه اوه اوه ...امروز من با یه رشد عجیب از طاها جوجو مواجه شدم... چند روزیه بیقرار شده بود خودم هم فکر میکردم میخواهد دندونک در بیاره ولی فکر نمیکردم اینجوری الهی قربونت برم درد و بلات به جونم مامانی    یه  دندون نیش از بالا      به همراه یه دندون اسیاب  اونم اسیاب یکی مونده به اخر اخه مگه میشه گلم تو هنوز دندونای جلوت کامل نیست؟؟؟؟؟ من که خیلی تعجب کردم ولی به هر حال مبارکت باشه عزییییییییزم                                   &...
16 آبان 1392

حال و هوای این روز های پارسا...

ستاره ی زندگی من  ماه همه شب های من قربونت برم واسه ی خودت مردی شدی  دیگه همه ی کارهاتو خودت انجام میدی و کاملا مستقل شدی.من به خاطر مراقبت از داداشی مجبورم هواسم بیشتر به اون باشه خودت که میبینی چقدر شیطون شده (البته دست کمی از شیطونی های کوچیکیت نداره ) خدا رو شکر اصلا توی درسات نیاز به کمک نداری و تکالیفت رو خودت به تنهایی انجام میدی . البته مراقبت هستم و اخر هر هفته از کل دروس ازت امتحان میگیرم. فدای اون قد و بالات چند تا عکس از روز اول مدرسه ها ازت گرفتم که به همراه عکس کتاب ها و دفترات واست میذارم تا یادگاری بمونه                 روز اول مدرسه ها . ساعت 1...
14 آبان 1392

دیکشنری زبان شیرین طاها...

جیجر مامان قربون اون موهات بشم مو طلای من تازگی ها چند کلمه میگی با گفتن هر کلمه مامانی یه ماچ گندت میکنه   ماما............................مامان داداس.......................داداش نانا.......................می می اپش ............................ کفش بابا.......................بابا ب ب .........................هر چیز خوردنی موس........................موز تا تا .......................تاب بازی ماهین ..................ماشین         ...
13 آبان 1392

محرم ماه عشق...

باز محرم شد و دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست   باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمر ها شکست   اب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست   قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست   محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم -محرم درد حسین است         السلام علیک یا ابا عبد الله...   .قربون اقا بشم من هر سال توی دهه ی اول بد جوری دلم میگیره  نمیدونم شاید واسه اینه که عاشق  امام حسینم اقا جون همه چیم هر چه دارم فدای یک نگات ...مولای من من تو این دنیا هیچی از خودم ندارم که قابل تو رو داشته باشه ولی خودت میدونی که این قند عسلا رو...
13 آبان 1392

اولین بارون پاییزی...

اخر دل اسمون شکست تو ما رو خیس اشکاش کرد خدا یا بخاطر این نعمت بزرگت که من بهش میگم موهبت الهی شکر هزاران مرتبه شکر خدای خوب و مهربون .تو با وجود اینکه خیلی از بنده هات حرفتو گوش نمیکنن و دنیا رو از وجودشون زشت و کثیف میکنن بازم بارون رحمتتو واسشون نازل میکنی .خدایا تو چقدر بخشنده مهربونی... دیشب نیمه های شب بارون شروع شد و هنوزم ادامه داره واقعا شیراز پاییزی شده تو  کوچمون پر از برگ های خشک درختاست که حال با اومدن بارون خیس خیس شدن . حدود ساعت 12 و نیم وقتی داداش پارسا میخواست بره مدرسه اقا جون اومد پیش ما  . چون چتر دستش بود طاها با تعجب نیگاش میکرد و از اینکه یه چیز جدید دیده کلمات عجیب غریبی رو میگفت .قومونت بشم که اظهار نظ...
12 آبان 1392

تولد مامان قند عسلا مبارک...

قند عسلای خوشگلم سلام .فبل از هر چیز از خاله نسیم باید تشکر کرد که این قالب خوشگل ردو براتون گذاشته . من از راه دور صورتشو میبوسم و اما...8 ابان سال1392تولد مامانی بود دست بابایی دردنکنه به مناسبت اینر روز یه مهمونی خودمونی گرفت و مامان جون و اقا جون و مادر بزرگم وخاله و داییم وخاله های خودت (خاله زری و عمو رضا و کیارش جونی.و خاله طناز و خاله الناز) هم دعوت بودن.مهمونی رو روز پنج شنبه گرفتیم تا همه بتونن راحت بیان .این هم چند تا عکس ...           اولین عکس جیجر خودم که اصلا حوصله نداشت و بعد از این عکس رفت خوابید و تا اخر مهمونی خواب بود           &n...
10 آبان 1392